رهی معیری – رباعی شماره 23
قصد آزار
آن یار که عشق او بود یارم و بس
می آمد و داشت قصد آزارم و بس
گفتم سر کشتن که داری امروز؟
گفتا هوس قتل رهی دارم و بس
رهی معیری – رباعی شماره 23
قصد آزار
آن یار که عشق او بود یارم و بس
می آمد و داشت قصد آزارم و بس
گفتم سر کشتن که داری امروز؟
گفتا هوس قتل رهی دارم و بس
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره 9 مهر و وفا نیست سری کز تو پرآشوب نیست این همه هم خوب شدن، خوب نیست جور و جفا
رهی معیری – رباعی شماره 29 شباهنگ از آتش دل، شمع طرب را مانم وز شعله ی آه، سوز تب را مانم دور از لب
رهی معیری – رباعی شماره 31 خانه به دوش چون ماه نو از حلقه به گوشان توایم چون رود خروشنده، خروشان توایم چون ابر بهاریم،
رهی معیری – رباعی شماره 1 در بستر بیماری دانستی اگر سوز شبانروز مرا دامن نزدی، آتش جانسوز مرا از خنده ی دیروز، حکایت چه