گر آن مه در نظر بودی چه بودی

خواجوی کرمانی – غزل شماره 908

گر آن مه در نظر بودی چه بودی

ورش بر ما گذر بودی چه بودی

مرا کز بیخودی از خود خبر نیست

گر او را این خبر بودی چه بودی

اگر چون آن پری پیکر در آفاق

پری روی دگر بودی چه بودی

بدینسان کز نظر یکدم جدا نیست

گرش با ما نظر بودی چه بودی

مرا گویند درمان تو صبرست

دریغا صبر گر بودی چه بودی

روانم در شب هجران بفرسود

گر آن شب را سحر بودی چه بودی

مرا چون با سر زلفت سری هست

گرم پروای سر بودی چه بودی

چو بر بام تو باشد مرغ را راه

مرا گر بال و پر بودی چه بودی

ز خواجو سیم و زر داری تمنّا

گر او را سیم و زر بودی چه بودی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها