روی تو گر بدیدمی جان به تو برفشاندمی

خواجوی کرمانی – غزل شماره 895

روی تو گر بدیدمی جان به تو برفشاندمی

صبرم اگر مدد شدی دل ز تو واستاندمی

چون تو درآمدی اگر غرقه ی خون نبودمی

بس که گهر به دیدگان در قدمت فشاندمی

کاج نراندی ای صنم توسن سرکش از برم

تا ز دو دیده در پی ات خون جگر نراندمی

پای دل رمیده گر باز به دستم آمدی

ترک تو کردمی و خویش از همه وارهاندمی

نوک قلم بسوختی از دل سوزناک من

گر نه ز دیده دم به دم آب بر او چکاندمی

ضعف رها نمی کند ورنه ز آه صبحدم

شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندمی

خواجو اگر چو دود دل دست در آه من زدی

گر به زمین فروشدی بر فلکش رساندمی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها