چه خوش باشد دمی با دوستداری

خواجوی کرمانی – غزل شماره 874

چه خوش باشد دمی با دوستداری

نشسته در میان لاله زاری

اگر نبود نسیم زلف خوبان

نروید گلبنی بر جویباری

وگر سودای گلرویان نباشد

نخواند بلبلی بر شاخساری

کنارم زان از آب دیده دریاست

که هجران را نمی بینم کناری

خیالی گشتم از عشقش ولیکن

ندارم جز خیالش رازداری

فراق جان ز تن آن لحظه باشد

که یاری دور می ماند زیاری

نشاید گفت خواجو پیش هر کس

غم عشقش مگر با غمگساری

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها