ای سر زلف تو را پیشه سمن فرسایی

خواجوی کرمانی – غزل شماره 849

ای سر زلف تو را پیشه سمن فرسایی

وی لب لعل تو را عادت روح افزایی

رقم از غالیه بر صفحه ی دیباچه زنی

مشک تاتار چرا بر گل سوری سایی

لعل دُر پوش گهرپاش تو را لؤلؤی تر

چه کند کز بن دندان نکند لالایی

روی خوب تو جهانیست پر از لطف و جمال

وین عجبتر که تو خورشید جهان آرایی

گفته بودی که ازو سیر بر آیم روزی

چون مرا جان عزیزی عجب ار برنایی

همه شب منتظر خیل خیال تو بود

مردم دیده ی من در حرم بینایی

گر نپرسی خبر از حال دلم معذوری

که سخن را نبود در دهنت گنجایی

تو مرا عمر عزیزی و یقین می دانم

که چو رفتی نتوانی که دگر بازآیی

لب شیرین تو خواجو چو به دندان بگرفت

از جهان شور برآورد به شکرخایی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها