نی نگر با اهل دل هر دم به معنی در سخن

خواجوی کرمانی – غزل شماره 770

نی نگر با اهل دل هر دم به معنی در سخن

بشنو از وی ماجرای خویشتن بی خویشتن

بلبل بستانسرا بین در چمن دستانسرا

و او چو من دستان زن بستانسرای انجمن

گر در اسرار زبان بی زبانان می رسی

بی زبانی را نگر با بی زبانان در سخن

مطرب بی برگ بین از همدمان او را نوا

ناله ی نایش نگر در پرده ی دل چنگ زن

پسته ی خندان شکر لب چون نباتش می نهند

از چه هر دم می نهند از پسته قندش در دهن

ای که چون نی سوختی جانم چو نی را ساختی

تا که فرمودت که هر دم آتشی در نی فکن

همچو من بی دوستان در بوستانش خوش نبود

زان بریدست از کنار چشمه و طرف چمن

راستی را گویی از شیرین زبانی طوطیست

هر نفس در شکرستان سخن شکّر شکن

گفتم آخر بازگو کاین ناله ی زارت ز چیست

گفت خواجو من نی ام هر دم چه می پرسی ز من

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها