ای چشم تو چشم بند مستان

خواجوی کرمانی – غزل شماره 721

ای چشم تو چشم بند مستان

روی تو چراغ بت پرستان

بادام تو نقل میگساران

عنّاب تو کام تنگدستان

مرجان تو پرده دار لؤلؤ

ریحان تو خادم گلستان

رخسار تو در شکنج گیسو

رخشنده چو شمع در شبستان

سرنامه ی حسن یا خط است این

عنوان جمال یا رخ است آن

ای شمع مریز اشک خونین

گریه چه دهی به یاد مستان

صدر جامه دریده ام چو غنچه

بر زمزمه ی هزار دستان

سرخاب قدح تهمتنان را

از پای درآورد به دستان

خواجو دهن قرابه بگشای

وز لعل پیاله کام بستان

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها