نسیم زلف تو از نوبهار می شنوم

خواجوی کرمانی – غزل شماره 706

نسیم زلف تو از نوبهار می شنوم

نشان روی تو از لاله زار می شنوم

ز چین زلف تو تاری مگر به دست صباست

کزو شمامه ی مشک تتار می شنوم

به هر دیار که دور از تو می کنم منزل

ندای عشق تو از آن دیار می شنوم

لطیفه ای که خضر نقل کرد از آب حیات

از آن دو لعل لب آبدار می شنوم

حدیث این دل شوریده بین که موی به موی

از آن دو هندوی آشفته کار می شنوم

گلی به دست نمی آیدم به رنگ نگار

ولی ز غالیه بوی نگار می شنوم

هنوز دعوی منصور همچنان باقیست

چرا که لاف اناالحق ز دار می شنوم

اثر نماند ز فرهاد کوهکن لیکن

صدای ناله اش از کوهسار می شنوم

سرشک دیده ی خواجو که آب دجله ببرد

حکایتش ز لب جویبار می شنوم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها