درد دل خویش با که گویم

خواجوی کرمانی – غزل شماره 664

درد دل خویش با که گویم

داد دل خویش از که جویم

چون چهره به خون دیده شستم

دست از دل خسته چون نشویم

کر گشت فلک ز های هایم

پر گشت جهان ز های و هویم

دادم به هوای روی او دل

تا دیده چه آورد به رویم

از ناله نحیف تر ز نالم

وز مویه ضعیف تر ز مویم

تا چند ز دور چرخ نالم

تا کی ز غم زمانه مویم

با توست مقیم گفت و گویم

وز توست مدام جست و جویم

از حسن تو هیچ کم نگردد

گر زانک نظر کنی به سویم

بگذار که شکّرت ببوسم

پیش آی که عنبرت ببویم

تا چند زنی مرا به چوگان

آخر نه من شکسته گویم

در کوزه چو می نماند خواجو

یک کاسه بیاور از سبویم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها