خواجوی کرمانی – غزل شماره 58
آن ترک پریچهره مگر لعبت چین است
یا ماه شب چارده بر روی زمین است
در ابر سیه شعشعه ی بدر منیر است
یا در شکن کاکل او نور جبین است
آن ماه تمام است که بر گوشه ی بام است
یا شاه سپهرست که بر چرخ برین است
گویند که زیباست به غایت مه نخشب
لیکن نتوان گفت که زیباتر از این است
آن لعل گهرپوش مگر چشمه ی نوش است
یا درج عقیق است که بر دُرّ ثمین است
هر چند نمک چون شکرت شور جهانیست
لیکن لب لعلت نمکی بس شکرین است
این نکهت مشکین نفس باد بهارست
یا چین سر زلف تو یا نافه ی چین است
بالای بلندت که ازو کار تو بالاست
بالاش نگویم که بلای دل و دین است
خواجو اگرش تیغ زنی روی نپیچد
زیرا که تو سلطانی و او ملک یمین است