خواجوی کرمانی – غزل شماره 549
ای دو چشم خوش پر خواب تو در خوابی خوش
وی دو زلف کژ پر تاب تو در تابی خوش
خفته چون چشم تو در هر طرفی بیماری
وانگه از قند تو در حسرت جلّابی خوش
همچو زلف سیه و روی جهان افروزت
نتوان دید شبی تیره و مهتابی خوش
نرگست فتنه ی هر گوشه نشین است مقیم
خوابگه ساخته بر گوشه ی محرابی خوش
تا برفت از نظرم چشم خوش پر خوابت
در شب هجر نکردم نفسی خوابی خوش
به جز از مردم چشمم که به خونم تشنه ست
بی تو بر لب نچکاندست کسم آبی خوش
گوش کن شرح شرف نامه ی مهر از خواجو
زانک باشد صفت مهر رُخت بابی خوش