خواجوی کرمانی – غزل شماره 498
ای نغمه ی خوشت دم داود را شعار
وی عندلیب را نفست کرده شرمسار
انفاس روح بخش تو جان را حیات بخش
و اعجاز عیسوی ز دمت گشته آشکار
دستانسرای گلشن روحانیون ز شوق
بردارد از نوای خوشت نغمه ی هزار
وین چرخ چرخ زن ز سماع تو هر زمان
چون صوفیان به چرخ درآید هزار بار
ای بس که بلبل سحر از شوق نغمه ات
بر سر زند بسان مگس دست اضطرار
مرغ چمن که رودزن بزم گلشن است
پر می زند ز شوق تو بر طرف جویبار
با لحن دلفریب تو هنگام صبحدم
بر عندلیب قهقهه زد کبک کوهسار
قولت چو با عمل بفروداشت می رسد
برگو غزل ترانه ازین بیشتر میار
بلبل ز بام و زیر تو با نغمه های زیر
خواجو به زیر بام تو با ناله های زار