نور رویت تاب در شمع شبستان افکند

خواجوی کرمانی – غزل شماره 458

نور رویت تاب در شمع شبستان افکند

اشکم آتش در دل لعل بدخشان افکند

ای بسا دود جگر کز مهر رویت هر شبی

شمع عالمتاب گردون در شبستان افکند

صوفی صافی گر از لعل تو جامی درکشد

خویشتن را در میان می پرستان افکند

راستی را ترک تیرانداز مستت هر نفس

کشته ای را از هوا بر خاک میدان افکند

درج یاقوت گهر پوشت چو گردد دُرفشان

از تحیّر خون دل در جان مرجان افکند

یک نظر در کار خواجو کن که هر شب در فراق

زآتش مهرت شرر در کاخ کیوان افکند

نزد طوفان سرشکش بین که ابر نوبهار

از حیا آب دهن بر روی عمان افکند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها