جز ناله کسی مونس و دمساز نیاید

خواجوی کرمانی – غزل شماره 310

جز ناله کسی مونس و دمساز نیاید

جز سایه کسی همره و همراز نیاید

ای خواجه برو باد مپیمای که بلبل

در فصل بهاران ز چمن باز نیاید

گفتم که ز من سر مکش ای سرو روان، گفت

تا سر نکشد سرو سرافراز نیاید

هر دل که به دستش نبود رشته ی دولت

همبازی آن زلف رسن باز نیاید

باز آی و به سوی من بیدل نظری کن

هر چند مگس در نظر باز نیاید

صاحب نظر از نوک خدنگ تو ننالد

بر کشته چو خنجر زنی آواز نیاید

چون بلبل دلسوخته را بال شکستند

بر طرف چمن باز به پرواز نیاید

تا زنده بود شمع صفت بر نکند سر

در پای تو هر کس که سر انداز نیاید

خواجو ز سفر عزم وطن کرد ولیکن

مرغی که برون شد ز قفس باز نیاید

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها