به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد

خواجوی کرمانی – غزل شماره 281

به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد

به مهرگان صفت بوستان نشاید کرد

به ترک آن مه نامهربان نباید گفت

کنار از آن بت لاغر میان نشاید کرد

مگر به موسم گل باغبان نمی داند

که منع بلبل شیرین زبان نشاید کرد

بخواه دل که من خسته دل روان بدهم

بدل مضایقه با دوستان نشاید کرد

کسی که بی تو نخواهد جهان و هر چه در اوست

به جان ممتحنش امتحان نشاید کرد

به نوک خامه اگر شرح آن دهم صد سال

ز سرّ عشق تو رمزی بیان نشاید کرد

بدان دیار روان تر ز آب دیده ی من

به هیچ روی رسولی روان نشاید کرد

من آن نی ام که ز جانان عنان بگردانم

به قول مدعیان ترک جان نشاید کرد

برون ز جان و جهان هیچ تحفه ای خواجو

فدای صحبت جان جهان نشاید کرد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها