باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود

خواجوی کرمانی – غزل شماره 274

باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود

به شکرخنده عقیقت شکر ناب شود

باش تا شمع جمال تو به هنگام صبوح

مجلس افروز سراپرده ی اصحاب شود

باش تا آهوی شیر افکن روبه بازت

همچو بخت من دلسوخته در خواب شود

باش تا آب حیاتی که خضر تشنه ی اوست

پیش سرچشمه ی نوشت ز حیا آب شود

باش تا از شب مه پوش قمر فرسایت

پرده ی ابر سیه مانع مهتاب شود

باش تا هر نفس از نکهت انفاس نسیم

حلقه ی زلف رسن تاب تو در تاب شود

باش تا از هوس ابرو و چشمت پیوست

زاهد گوشه نشین مست به محراب شود

باش تا بی رخ گلگون و تن سیمینت

چشم صاحبنظران چشمه ی سیماب شود

باش تا در هوس لعل لبت خواجو را

درج خاطر همه پر لؤلؤی خوشاب شود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها