این ترک زنگاری کمان از خیل خاقان می رسد

خواجوی کرمانی – غزل شماره 268

این ترک زنگاری کمان از خیل خاقان می رسد

وین مرغ فردوس آشیان از باغ رضوان می رسد

مجنون صاحب درد را لیلی عیادت می کند

فرهاد شورانگیز را شیرین به مهمان می رسد

امروز دیگر ذرّه را خور مهربانی می کند

وین لحظه گویی بنده را تشریف سلطان می رسد

آید سوی بیت الحزن از مصر بوی پیرهن

جان عزیز من مگر دیگر به کنعان می رسد

دل می دهد جان را خبر کآرام جان می پرسدت

جان مژدگانی می دهد دل را که جانان می رسد

مرغان نگر باز از هوا مانند بلبل در نوا

گویی که بلقیس از سبا سوی سلیمان می رسد

شاه بتان بربری نویین مُلک دلبری

با احتشام قیصری از حضرت خان می رسد

ای بلبل گلبانگ زن خاموش منشین در چمن

بنواز راه خار کن چون گل به بستان می رسد

خواجو که می آید که جان قربان راهش می شود

گویی ز کرمان قاصدی سوی سپاهان می رود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها