آنک هرگز نظری با من شیدا نکند

خواجوی کرمانی – غزل شماره 260

 

آنک هرگز نظری با من شیدا نکند

نتواند که مرا بی سر و بی پا نکند

دوش می گفت که من با تو وفا خواهم کرد

لیک معلوم ندارم که کند یا نکند

اگر آن حور پریرخ بخرامد در باغ

نبود آدمی آن کس که تماشا نکند

خسرو آن نیست که از آتش دل چون فرهاد

جان فدای لب شیرین شکرخا نکند

گل چو بر ناله ی مرغان چمن خنده زند

چه کند بلبل شب خیز که سودا نکند

هر که را تیغ جفا بر دل مجروح زنی

حذر از ضربت شمشیر تو قطعا نکند

چون توانم شدن از نرگس مستت ایمن

کانک چشم تو کند کافر یغما نکند

گل خیری چو بر اطراف گلستان گذرم

نتوانم که رخم بیند و صفرا نکند

هر که احوال دل غرقه بداند خواجو

اگرش عقل بود روی به دریا نکند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها