از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

خواجوی کرمانی – غزل شماره 247

از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

صد عاشق دلسوخته در بحر غم افتد

مشتاق حرم گر بزند آه جگر سوز

آتش به مغیلان و دخان در حرم افتد

در هر طرفت هست بسی خسته و مجروح

لیکن چو منت عاشق دلخسته کم افتد

چون قصّه ی اندوه فراق تو نویسم

گر دم بزنم آتش دل در قلم افتد

پیش لب ضحاک تو بس فتنه و آشوب

کز مار سر زلف تو در ملک جم افتد

هنگام سحر گر بخرامی سوی بستان

چون زلف کژت سرو سهی در قدم افتد

خم در قدم چون چنبر خواجو فتد آن دم

کز باد صبا در سر زلف تو خم افتد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها