مرغ جان را هر دو عالم آشیانی بیش نیست

خواجوی کرمانی – غزل شماره 211

مرغ جان را هر دو عالم آشیانی بیش نیست

حاصلم زین قرص زرین نیم نانی بیش نیست

از نعیم روضه ی رضوان غرض دانی که چیست

وصل جانان ورنه جنت بوستانی بیش نیست

گفتم از خاک درش سر برندارم بنده وار

باز می گویم سری بر آستانی بیش نیست

آنچنان در عالم وحدت نشان گم کرده ام

کز وجودم اینکه می بینی نشانی بیش نیست

چند گویم هر نفس کاهم ز گردون درگذشت

کآسمان از آتش آهم دخانی بیش نیست

در غمش چون دانه ی نارست آب چشم من

وز لبش کام روانم تاردانی بیش نیست

گفتمش چشمت به مستی خون جانم ریخت گفت

گرچه خونخوارست آخر ناتوانی بیش نیست

گر به جان قانع شود در پایش افشانم روان

کآنچه در دست است حالی نیم جانی بیش نیست

یک زمان خواجو حضور دوستان فرصت شمار

زانک از دور زمان فرصت زمانی بیش نیست

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها