خواجوی کرمانی – غزل شماره 208
لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت
مهر رخسار تو شرحش بر قمر باید نوشت
ماجرای اشکم از روی تناسب یک به یک
مردم دریا نشین را بر گهر باید نوشت
هر چه در باب در میخانه چشمم نظم داد
گو مغان بر دیر بنویسند اگر باید نوشت
ای که وصف روی زردم در قلم می آوری
سیم اگر بی وجه می باشد به زر باید نوشت
خونبهای جان شیرین من شوریده حال
بر لب یاقوت آن شیرین پسر باید نوشت
از میانش چون سر مویی ندیدم در وجود
هیچ اگر خواهی نوشتن مختصر باید نوشت
هر که گردد کشته ی تیغ فراق این داستان
بر سر خاکش به خوناب جگر باید نوشت
وآنچ فرهاد از فراق طلعت شیرین کشید
تا به روز حشر بر کوه و کمر باید نوشت
شرح خمریّات خواجو جز در دُردی فرش
تا نپنداری که بر جای دگر باید نوشت