ورود-ثبت نام

ابیات پراکنده پروین اعتصامی

در این بخش ابیات پراکنده پروین اعتصامی نوشته شده است .

این ابیات به هم پیوسته نیستند و برای خواندن آسان شما و پرهیز از زیاد شدن نوشته های سایت، آنها را به صورت پی در پی نوشته ایم. هر شعر با نشانه ی ستاره * از اشعار دیگر جدا شده است :

 

ای گل، تو ز جمعیت گلزار چه دیدی

جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی

ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو

جز مشتری سفله، به بازار چه دیدی

رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت

غیر از قفس ای مرغ گرفتار، چه دیدی

*****

ما نیز در دیار حقیقت، توانگریم

کالای ما چو وقت رسد، کارهای ماست

ما روی خود ز راه سعادت نتافتیم

پیران ره، به ما ننمودند راه راست

*****

از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل

تا بداند دیو، کاین آیینه جای گرد نیست

مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل

این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست

*****

گر شمع را ز شعله رهایی است آرزو

آتش چرا به خرمن پروانه می زند

سرمست، ای کبوترک ساده دل، مپر

در تیه آز، راه تو را دانه می زند

*****

بی رنج، زین پیاله کسی می نمی خورد

بی دود، زین تنور به کس نان نمی دهند

تیمار کار خویش تو خود خور، که دیگران

هرگز برای جرم تو، تاوان نمی دهند

*****

خیال آشنایی بر دلم نگذشته بود اول

نمی دانم چه دستی طرح کرد این آشنایی را

*****

بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن

که فرصتی که تو را داده اند، بی بدل است

*****

دل پاکیزه، به کردار بد آلوده مکن

تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است

*****

با قضا، چیره زبان نتوان بود

که بدوزند، گرت صد دهن است

*****

دور جهان، خونی خونخوارهاست

محکمه ی نیک و بد کارهاست

*****

خیال کژ به کار کژ گواهی است

سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است

*****

طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد

کیفرش، فرجام بال و پر به خون آلودن است

*****

به از پرهیزکاری، زیوری نیست

چو اشک دردمندان، گوهری نیست

*****

مپوش آیینه ی کس را به زنگار

دل آیینه است، از زنگش نگهدار

*****

سزای رنجبر گلشن امید، بس است

به دامن چمنی، گلبنی نشانیدن

*****

به رهنمایی چشم، این ره خطا رفتم

گناه دیده ی من بود این خطاکاری

 

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *