شعر نخست :
روزی تمام زنهای درونم جان خواهند داد
جایی در میان همین شعر
زنی از اشتیاقِ آغوشات
زنی از بیماریِ لبات
زنی میان ویرانهی خاطراتاش
و زنی روی ملافهی تخت
خواهد مرد
فردا
تیتر روزنامهها میشود:
تمامیِ زنانِ درون یک زنی
به علت فراق، مردهاند… .
شعر دوم :
به صورتِ جنگ خیره میشوم
جنگجویان وارد شهر میشوند
پدرم دست فروش بود
مادرم پرنده ی صلح را روی دیوار نقاشی میکرد
اندکی که گذشت
فوارهی خون پدرم
نقاشی را رنگ آمیزی کرد
من سمت درهها دویدم و ایستادم
نابههنگام لالهای شدم
که به وعدهی آزادی شکفت… .
شعر سوم :
به آخرین سطر شعر میایستم
فکرهایم همه توست
اشعار زنان جهان شباهتهای تو را دارد
سطرها را باخط آبی نشانه میگیرم
آبی ،آبیِ آبی
به دریا میرسم و ميان سطرها غرق میشوم
پیراهنت آخرین ناخدایی بود
که نجاتم میداد… .
واژگان کلیدی : اشعار نمونه شعر شاعر شعرهای شعری از یک شعر از آزيتا آريايي تبار.
سپاس – شعر دوم زیباتر از بقیه بود
ای ماشاءالله بانو آریایی تبار، در قَلَم و عَلَم و حَلَم تان برکت.
زبان مان را خنک کردی با نوشته هایتان.
بسیار زیبا