شعری از شیما تیمار

 

خانم !

شما را کجا دیده ام ؟

چقدر شبیه نقطه ای هستید

که گیر کرده

آخر این جمله یا سه نقطه ی یک شعرناتمام

آقا !

این کودکی که دستش در دست شماست

کمی شبیه جنین مرده ی من نیست  ؟

یکی بگوید

اگر در طول این خیابان راه بروم

و انگشتانم را به پوست فلزی ماشین ها بکشم

چه رنگ می شود ؟

راستی

شما هم در چهره ی پاسبان جوان ، سردرگمی را می بینید ؟

به آن زنی که راه می رود با زنبیل رنگینشبگویید :

روی اجاق خانه ی من

تنها شعرهای خط خورده می سوزند .

به آن زنی که اندامش

حکایت می کند از دو نبض ، می گویم :

خانم !

من معتاد به قرص های اعصابم

و جنین هایم یکی یکی می میرند .

کسی می داند

با چند آب پاش

چراغ های راهنمایی را باید آب بدهم ؟

کسی می تواند به این پاسبان یاد بدهد

چطور می شود سوت بلبلی زد ؟

راستی

 اگر در طول این خیابان راه بروم

و انگشتانم را به پوست فلزی ماشین ها بکشم

چه رنگ می شود ؟


واژگان کلیدی:اشعار شیما تیمار،نمونه شعر شیما تیمار،شاعر شیما تیمار،شعرهای شیما تیمار،شعری از شیما تیمار،یک شعر از شیما تیمار،شعر نو شیما تیمار،شيما تيمار،شاعر شهر قصرشیرین،شاعر زن شهرستان قصر شیرین استان کرمانشاه.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها