خانم !
شما را کجا دیده ام ؟
چقدر شبیه نقطه ای هستید
که گیر کرده
آخر این جمله یا سه نقطه ی یک شعرناتمام
آقا !
این کودکی که دستش در دست شماست
کمی شبیه جنین مرده ی من نیست ؟
یکی بگوید
اگر در طول این خیابان راه بروم
و انگشتانم را به پوست فلزی ماشین ها بکشم
چه رنگ می شود ؟
راستی
شما هم در چهره ی پاسبان جوان ، سردرگمی را می بینید ؟
به آن زنی که راه می رود با زنبیل رنگینشبگویید :
روی اجاق خانه ی من
تنها شعرهای خط خورده می سوزند .
به آن زنی که اندامش
حکایت می کند از دو نبض ، می گویم :
خانم !
من معتاد به قرص های اعصابم
و جنین هایم یکی یکی می میرند .
کسی می داند
با چند آب پاش
چراغ های راهنمایی را باید آب بدهم ؟
کسی می تواند به این پاسبان یاد بدهد
چطور می شود سوت بلبلی زد ؟
راستی
اگر در طول این خیابان راه بروم
و انگشتانم را به پوست فلزی ماشین ها بکشم
چه رنگ می شود ؟
واژگان کلیدی:اشعار شیما تیمار،نمونه شعر شیما تیمار،شاعر شیما تیمار،شعرهای شیما تیمار،شعری از شیما تیمار،یک شعر از شیما تیمار،شعر نو شیما تیمار،شيما تيمار،شاعر شهر قصرشیرین،شاعر زن شهرستان قصر شیرین استان کرمانشاه.