سلطان منی سلطان منی
سلطان منی سلطان منی و اندر دل و جان ایمان منی در من بدمی من زنده شوم یک جان چه بود صد جان منی نان بی تو مرا زهرست نه نان هم آب منی هم نان منی زهر از تو مرا پازهر شود قند و شکر ارزان منی باغ و چمن و فردوس منی سرو […]
در لطف گر بروی شاه همه چمنی
در لطف گر بروی شاه همه چمنی در قهر گر بروی که را ز بن بکنی آنی که بر گل تو بلبل چه ناله کند املی الهوی اسقا یوم النوی بدنی عقل از تو تازه بود جان از تو زنده بود تو عقل عقل منی تو جان جان منی من مست نعمت تو دایم ز […]
عشق تو خواند مرا کز من چه می گذری
عشق تو خواند مرا کز من چه می گذری نیکو نگر که منم آن را که می نگری من نزل و منزل تو من برده ام دل تو که جان ز من ببری والله که جان نبری این شمع و خانه منم این دام و دانه منم زین دام بی خبری چون دانه می شمری […]
خواهی ز جنون بویی ببری
خواهی ز جنون بویی ببری ز اندیشه و غم می باش بری تا شک دلی از بهر قبا جانت نکند زرین کمری کی عشق تو را محرم شمرد تا همچو خسان زر می شمری فوق همه ای چون نور شوی تا نور نه ای در زیر دری هیزم بود آن چوبی که نسوخت چون سوخته […]
آن به که مرا نمکین نکنی
آن به که مرا نمکین نکنی تا همچو خرد گرگین نکنی بر روی منه تو دست مرا تا مست مرا غمگین نکنی تو رنگرزی تو نیل پزی هل کاینه را رنگین نکنی ای خواجه بهل فتراک مرا تا خنگ مرا بی زین نکنی از دور ترک زانو بزنی زانوی مرا بالین نکنی تو هرچه کنی […]
دوش چشیدم جام افندی
دوش چشیدم جام افندی یافتم از دل کام افندی صبح وصالش دانه خالش هست ز عالم دام افندی ابلق گردون با همه بندی گشته به رغبت شام افندی مفتعلاتن مفتعلاتن خاص جهان شد عام افندی زلف پریشان بر رخ خوبش روز عیان بین شام افندی صورت و معنی از دم مولی پخته صورت خام افندی […]
باز شنیدم بوی افندی
باز شنیدم بوی افندی سلمه الله خوی افندی شیخ مدرس رفت به مجلس خیز و بیاور طوی افندی روی افندی شمس نظر کن کو شده رخشان سوی افندی رفت هزاران سال که تا من می زنم از هو هوی افندی ترک ستمگر سرور لشکر قش لمشی کن قوی افندی قطره اول بحر مکمل شد سو […]
یا ساقی الحی اسمع جوالی
یا ساقی الحی اسمع جوالی بشر فؤادی اخبر بحالی قالو تشکی حاشا و کلا عشق تجلی من ذوالجلالی العشق فنی والشوق دنی والخمر منی والسکر حالی عشق تحیه بحر بلیه والحوت فیه روح الرجالی انتم شفایی انتم دوایی انتم رجایی انتم کمالی الفخ کامن والعشق آمن والرب ضامن از کی ببالی عشق موید قلبی تعمد […]
خواهیم یارا کامشب نخسپی
خواهیم یارا کامشب نخسپی حق خدا را کامشب نخسپی چون سرو و سوسن تا روز روشن خوبیم و زیبا کامشب نخسپی یار موافق تا صبح صادق شاهی و مولا کامشب نخسپی از حسن رویت و از لطف مویت خواهد ثریا کامشب نخسپی در جمع مستان با زیردستان بگریست صهبا کامشب نخسپی چون روز لالا دارد […]
حدی نداری در خوش لقایی
حدی نداری در خوش لقایی مثلی نداری در جان فزایی بر وعده تو بر نجده تو که م دوش گفتی هی تو کجایی کردم کرانه ز اهل زمانه رفتم به خانه تا تو بیایی نزلت چشیدم رویت ندیدم آن قرص مه را کی می نمایی ماهی کمالی آب زلالی جاهدو حلالی کان عطایی امروز مستم […]
تو چنین نبودی تو چنین چرایی
تو چنین نبودی تو چنین چرایی چه کنی خصومت چو ز آن مایی دل و جان غلامت که رسد سلامت تو دو صد چنین را صنما سزایی تو قمرعذاری تو دل بهاری تو ملک نژادی تو ملک بقایی فلک از تو حارس زحل از تو فارس ز برای آن را که در این سرایی دل […]
با چرخ گردان تیره هوایی
با چرخ گردان تیره هوایی دارد همیشه قصد جدایی هذا محمد قتلی نغمد انا معود حمد الجفایی هذا حبیبی هذا طبیبی هذا عمادی هذا لوایی پر کن سبویی بی گفت و گویی باهای و هویی گر یار مایی هان ای صفورا بشکن سبو را مفکن عمو را در بی نوایی گر شد سبویی داریم جویی […]