کسایی مروزی – دیوان اشعار
شماره 18
دیده و اشک
دو دیده ی من و از دیده اشک دیده ی من
میان دیده و مژگان ستاره وار پدید
به جزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه
به رشته کرده همه گرد جزع مروارید
کسایی مروزی – دیوان اشعار
شماره 18
دیده و اشک
دو دیده ی من و از دیده اشک دیده ی من
میان دیده و مژگان ستاره وار پدید
به جزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه
به رشته کرده همه گرد جزع مروارید
امین پیرانی - حامد پیری
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 11 زلف معشوق کمند زلف را ماند چو بر هم بافتن گیرد سپاه زنگ را ماند چو بر هم
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 22 خواری مرده دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا دانم که مرده بر دل میراثخوار، خوار فرزند من
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 6 جنازه ی دوست جنازه ی تو ندانم کدام حادثه بود که دیده ها همه مصقول کرد و رخ
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 46 برگشت چرخ برگشت چرخ با من بیچاره و آهنگ جنگ دارد و پتیاره یک داوری به سر نبرد