شعر نخست :
تقویمِ عمرم پُر شد از پاییز،بی تو
من خسته ام از هرکس و هر چیز،بی تو
مثل نگاهِ خشک و پوچ این مترسک
افتاده ام در گوشه ی جالیز،بی تو
امشب تمامِ فکر و ذهنِ من همین است
شد کاسه ی صبرم چرا لبریز ،بی تو؟
با من بخوان این فصلِ شیرین را که هستم
چون شهریار،آواره ی تبریز،بی تو
دلتنگم و هر صبح باید نوش جان کرد
یک استکان شعرِ خیال انگیز،بی تو
می بارم امشب بر سرِ این شهرِ غمگین
چون قطره هایی دائم و یکریز،بی تو
شعر دوم :
ای آنکه دلم از غم تو شد متلاشی
سخت است کنار دل تنگم، تو نباشی!
دارد شب دلتنگی من باز می آید
ای کاش به زخمم نمکی تازه،بپاشی!
تصویرم اگر خوب نیفتد،به از آن است
بر صورت این آیینه، خطی بخراشی
ای مرگ، دگر با چه زبانی بنویسم:
زود است، مداد دل من را بتراشی
هرگز نکنم داوری لیگ دلت را
با این همه بی نظمی و جنجال و حواشی
آنشب تو بجز بله، به من هبچ نگفتی
امشب نکند حرف دگر داشته باشی!
شعر سوم :
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده؛ قسم
باید امشب به غزلهای نگاهت برسم
کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم
(( ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری))
چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم
مثل این قافله ی عمر به سر آمده؛ کاش
باخبر می شدی از ناله ی بانگ جرسم
تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
کاشکی گوشه ای از قلب تو می شد قفسم
می روم سر به بیابان بگذارم بی تو
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده؛ قسم
شعر چهارم :
بی تو، دلم را می کنم لبریز این شعر!
تا گل کند از بانگ شورانگیز این شعر
بگذار، شاعر هر چه می خواهد بگوید
کار من است و چشم تو،تعویض این شعر
بانو،اگرچه باورش سخت است،اما
روزی بهاری می شود پاییز این شعر
می بارم امشب درد بی تو بودنم را
چون قطره های دائم و یکریز این شعر
دارم برایت می شوم یک مولوی شور
ای حضرت شمس الحق تبریز این شعر!
هر چند مثل یک مترسک ، بی تو دارم
خون می خورم در گوشه ی جالیز این شعر
واژگان کلیدی : اشعار نمونه شعر شاعر شعرهای شعری از یک شعر از استان ایلام شهر شهرستان ایوان ایوانغرب محمدحسين حيدري زرنه
اشعار خوبی بودن