ورود-ثبت نام

شعری از لیلا احمدی

 

کابوس خواب­‌های پریشانی و تبی

می­‌سوزم از حرارت هذیان تو شبی

از این حصار سوخته امشب عبور کن

خاکستر حضور خودت را مرور کن

معشوق من هنوز به دنیا نیامده ا­‌ست

معشوق تو ولی … چرا حال تو بد است ؟

آیینه را به سمت تو چرخاندم و نبود

مردی که شعرهای مرا خوب می­‌سرود

باران همیشه رنگ به رنگ است بعد ِ تو

تنهایی­‌ام چقدر قشنگ است بعد ِ تو

هر نیمه شب به ماه سفر می­‌کنم و بعد

با خاطرات ِ سوخته سر می­‌کنم  و بعد

مهتاب را به خلوت خود راه می­‌دهم

خود را به دست وسوسه ­‌ی ماه می‌­دهم

باید از این توهمِ غم بار بگذرم

باید تو را مرور کنم باز در سرم

هی دست دست کردم و عمرم تمام شد

احساس­‌های ناب و قشنگم حرام شد

آب از سرم گذشته ولی غرق نیستم

باید دوباره روی دو پایم بایستم


واژگان کلیدی:اشعار لیلا احمدی،نمونه شعر لیلا احمدی،شاعر لیلا احمدی،شعرهای لیلا احمدی،شعری از لیلا احمدی،یک شعر از لیلا احمدی،ليلا احمدی،غزل غزلیات غزل های غزلی از لیلا احمدی.

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *