قصاب کاشانی – غزل شماره 142
بیا که بی گل رویت دلم قرار ندارد
کسی به غیر تو در خاطرم گذار ندارد
چو ماه یکشبه زرد و ضعیف در نظر آید
چو هاله هر که تو را تنگ در کنار ندارد
هزار حیف که دیرآشنا و سستوفایی
وگرنه چون تو گلی باغ روزگار ندارد
ز خلف وعدهات ای مه چنین به من شده ظاهر
که وعدههای تو چون عمر اعتبار ندارد
کدام وقت که قصاب تا به صبح شب هجر
چو شمع دیده ی سوزان و اشکبار ندارد