قدسی مشهدی- غزل شماره 441
ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی
شمع در محفل ما سوخت دماغ غلطی
روزِ ما را ز شب تیره جدا نتوان کرد
صبح برکرده ز خورشید، چراغ غلطی
در ره عشق گذشتم ز خرد، گامِ نخست
که نیندازدم از ره به سراغ غلطی
مردۀ ساقی عشقم که به صد گردشِ جام
از حریفم ننوازد به ایاغ غلطی
شکر لله که ز سودای تو گرم است دلم
نیستم سوخته چون لاله به داغ غلطی
خویش را در دلِ صحرای جنون گم کردم
عقل در یافتنم سوخت دماغ غلطی