ورود-ثبت نام

دل تو خاره و جسمت حریر را ماند

قاآنی شیرازی – غزل شماره 24

دل تو خاره و جسمت حریر را ماند

رخت ستاره و زلفت عبیر را ماند

رخم چو زلف تو پرچین شدست و شادم ازین

که موی یار جوان روی پیر را ماند

چنین که روی تو در شام زلف جلوه کند

مسلم است که ماه منیر را ماند

بدین صفت که سرافکنده زلف پیش رخت

ستاده پیش توانگر فقیر را ماند

تو شاه لشکر حسنی و سینه و دل من

به بارگاه تو طبل و نفیر را ماند

چسان ز دست غمت صید دل خلاص شود

که مژه های تو یک جعبه تیر را ماند

سریر عاج که گویند داشت خسرو هند

سرین سیمبران آن سریر را ماند

ز خنده ی گل و از رقص سرو معلوم است

که باد صبح به بستان بشیر را ماند

ز بس در آن تن نازک فرو رود انگشت

گمان بری که سراپا خمیر را ماند

لطیفه های وی از بس که چرب و شیرین است

اگر غلط نکنم شهد و شیر را ماند

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *