خسرو من چون به بارگاه برآید

سعدی-غزل مشکوک

شماره 13

 

خسرو من چون به بارگاه برآید

نعره و فریاد از سپاه برآید

عاشق صادق ز خان و مان بگریزد

مرد توانگر ز مال و جاه برآید

بر سر کویش نظاره کن که هزاران

یوسف مصری ز قعر چاه برآید

صبح چنان صادق است در طلب او

کز هوس روی او پگاه برآید

صومعه داران چو ……………

از همگان وافضیحتاه برآید

غمزه ی او مست و ……….

هر که برون آید از …… برآید

گر به مثل دیرتر ز خواب بخیزد

صبح در آن روز چاشتگاه برآید

آینه گر عکس او ز دور ببیند

از دل سنگش هزار آه برآید

مرده اگر یاد او کند به دل خاک

بر سر خاکش بسی گیاه برآید

صبر کن ای دل …………

کار برآید چو سال و ماه برآید

چون ز سر عشق او کنند گناهی

بوی عبادت از آن گناه برآید

ای دل سعدی نه ………….

سجده کن آنجا ک………….

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها