یاد دارم که روزگاری بود

سعدی-غزل مشکوک

شماره 12

 

یاد دارم که روزگاری بود

که مرا پیشِ غمگساری بود

با لب یار و در بر دلدار

هر زمانیم کار و باری بود

جام عیش مرا نه دردی بود

گل وصل مرا نه خاری بود

ز آهوی شیرگیر روبه‌باز

دل بیچاره را شکاری بود

گرد آب حیات بر خورشید

از خط او بنفشه‌زاری بود

همه اسباب عیشم آماده

یارب آن خود چه روزگاری بود

گر جهان موجها زدی ز اغیار

سعدی اش بس گزیده یاری بود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها