رهی معیری – غزلیات
شماره 48
یار دیرین ( 1 )
به سوی ما گذار مردم دنیا نمیافتد
کسی غیر از غم دیرین به یاد ما نمیافتد
ز بس چون غنچه از پاس حیا سر در گریبانم
نگاه من به چشم آن سهی بالا نمی افتد
به پای گلبنی جان داده ام اما نمی دانم
که می افتد به خاکم سایه ی گل یا نمی افتد
رود هر ذره ی خاکم به سویی با پری رویی
غبار من به صحرای طلب از پا نمیافتد
نصیب ساغر می شد لب جانانه بوسیدن
رهی دامان این دولت به دست ما نمیافتد
واژگان دشوار : 1-این شعر در چاپ های دیگری از دیوان رهی معیری،غزلی است با 8 بیت که در چاپ مورد استفاده ی ما،تنها 5 بیت بالا نوشته شده است.ابیات نوشته نشده در این نسخه با ذکر شماره بیت برای ترتیب قرارگیری چنین است :
بیت دوم :
منم مرغی که جز در خلوت شب ها نمینالد
منم اشکی که جز بر خرمن دل ها نمیافتد
بیت سوم :
ز بس چون غنچه از پاس حیا سر در گریبانم
نگاه من به چشم آن سهی بالا نمیافتد
بیت ششم :
مراد آسان به دست آید ولی نوشین لبی جز او
پسند خاطر مشکل پسند ما نمیافتد
بیت هفتم :
تو هم با سروبالایی سری داری و سودایی
کمند آرزو برجان من تنها نمیافتد