تا برفت از ما چو بر ما آمدی
اندر آ جانا که بر جا آمدی
چون شنیدی ناله پنهان دل
همچو جان در جسم پیدا آمدی
از قدومت جان مرده زنده شد
زانکه جان جمله جانها آمدی
هر طرف گلهای گوناگون برست
در درون جان ما تا آمدی
محو کردی اختران را بر فلک
همچو صد خورشید بالا آمدی
گر تو را کوری نبیند گو مبین
تو برای چشم بینا آمدی
گوهر عشقت کجا یابد ولد
چون ورای هفت دریا آمدی