خرم تنِ آن کس که دل ریش ندارد

فخرالدین عراقی- غزل شماره 63

خرم تنِ آن کس که دل ریش ندارد

و اندیشهٔ یار ستم‌ اندیش ندارد

گویند رقیبان که: ندارد سر تو یار

سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟

او را چه خبر از من و از حال دل من؟

کو دیدهٔ پر خون و دل ریش ندارد

این طرفه که او من شد و من او و ز من یار

بیگانه چنان شد که سر خویش ندارد

هان، ای دل خونخوار، سر محنت خود گیر

کان یار سر صحبت ما بیش ندارد

معشوق چو شمشیر جفا بر کشد، از خشم

عاشق چه کند گر سر خود پیش ندارد؟

بیچاره دل ریش عراقی که همیشه

از نوش لبان، بهره به جز نیش ندارد

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها