ورود-ثبت نام

ای کاخ روح پرور و ای قصر دلگشای

عبید زاکانی – قصیده شماره 38

در تعریف عمارت شاه شیخ ابواسحق

ای کاخ روح پرور و ای قصر دلگشای

چون روضه دلفریبی و چون خلد جانفزای

هم شمسه ی تو غیرت خورشید نوربخش

هم برگه ی تو خجلت جام جهان نمای

فرخنده درگه تو شهان راست سجده گاه

عالی جناب تو ملکان راست بوسه جای

در کنه وصف تو نرسد عقل دور بین

بر قدر بام تو نرود وهم دور پای

زان سایه ی همای همایون نهاده اند

کز سایه ی تو می طلبد فرخی همای

چون گلشن بهشت سرا بوستان توست

شادی فزای و خرم و جانبخش و دلربای

از بلبلان مدام پر از ساز زیر و بم

وز مطربان همیشه پر از بانگ چنگ و نای

تا بزمگاه شاه جهان گشته ای شدست

از روی فخر کنگره هایت سپهر سای

خورشید ملک و سایه ی یزدان جمال دین

سلطان عدل گستر و شاه خجسته رای

هم مانده پیش همت او ابر بی گهر

هم گشته پیش دست و دلش بحر و کان گدای

 

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *