عبید زاکانی – غزل شماره 106
خم ابروی او در جانفزایی
طراز آستین دلربایی
خدا را محض لطفش آفریده
به نام ایزد زهی لطف خدایی
به غمزه چشم مستش کرده پیدا
رسوم هستی و سحر آزمایی
ز کوی او غباری کاورد باد
کند در چشم جانها توتیایی
عبید ار پادشاهی خواهی آخر
برو پیشش گدایی کن گدایی