طبیب اصفهانی – غزل شماره 75
فریاد من به چرخ نه هر دم نمی رسد
عیسی دمی چه سود به دردم نمی رسد
دردم ز کار برد ازین پس ز من مرنج
گر ناله ام به گوش تو هر دم نمی رسد
تا در ره تو خاک شدم مشگ ناب را
گر توتیا کنند به گردم نمی رسد
هر چند تند سیر بود سیل نوبهار
اما به اشگ بادیه گردم نمی رسد
دیدم شکسته رنگی گلهای این چمن
رنگ گلی به گونه ی زردم نمی رسد
شادم که هست گر چه بسی دردمند عشق
درد کسی طبیب به دردم نمی رسد