طبیب اصفهانی – غزل شماره 52
دو هفته شد که ز من یار سرگران دارد
به طاقتی که ندارم مگر گمان دارد
نگاه گرم به رویت که می تواند کرد
چنین که روی تو را شرم در میان دارد
گر از بهشت برین دور داردم غم نیست
مباد دورم از آن خاک آستان دارد
بیا به کشور ما ای که عافیت خواهی
دیار ما نه زمین و نه آسمان دارد
به حیرتم که ز وادی گذشت یار و طبیب
هنوز چشم به دنبال کاروان دارد