ورود-ثبت نام

از حال ما چه پرسی ای بی وفا که چون است

طبیب اصفهانی – غزل شماره 23

از حال ما چه پرسی ای بی وفا که چون است

دارم دل خرابی از غصه ی تو خون است

از شغل می پرستی بازم مدار ناصح

چون عشق کامل افتاد همسایه ی جنون است

هرگز به دل ندارم کین از جفای دشمن

در وی درو نماند این کاسه سرنگون است

دارد طبیب عشقی پیداست از سرشگش

از پرده ی دل آید اشگی که لاله گون است

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *