طبیب اصفهانی – غزل شماره 130
دل می برد دل ای هوشمندان
آن عقد دندان آن لعل خندان
این با که گویم کآخر گرفتند
تسبیحم از کف زناربندان
رحمی که بلبل تا چند بیند
در دست گلچین گلهای خندان
تا چند ماند، کوتاه، دستم
از دامن این بالا بلندان
بی درد آگه نبود ز دردم
دردم ندانند جز دردمندان
بس رهنوردان مانده به وادی
رفته به منزل رعنا سمندان
پژمرده شد چون در طرف گلشن
خندان شود گل اما نه چندان