طبیب اصفهانی – غزل شماره 118
چه خون ها در دل ایام کردیم
که صبحی را به مستی شام کردیم
چه می بود آنکه تا در جام کردیم
وداع ننگ و ترک نام کردیم
مسلمانان درین مدت چرا گوش
به حرف زاهد خودکام کردیم
شکایت نیست ما را هیچ از غیر
که ما خود خویش را بدنام کردیم
هزاران شکر کز دلهای غمناک
غمی دریوزه دردی وام کردیم
به مرغان اسیر از ما بشارت
که طرح آشیان در دام کردیم
از آن از دیده ی خوبان فتادیم
که در پاس وفا ابرام کردیم
طبیب از ما که می گوید به مستان
که ما عهد نوی با جام کردیم