طبیب اصفهانی – رباعی شماره ۵
هرگز دل من به عیش فیروز مباد
بی ناله ی زار و آه جانسوز مباد
گر روز خوش اینست که یاران دارند
یارب شب محنت مرا روز مباد
طبیب اصفهانی – رباعی شماره ۵
هرگز دل من به عیش فیروز مباد
بی ناله ی زار و آه جانسوز مباد
گر روز خوش اینست که یاران دارند
یارب شب محنت مرا روز مباد
امین پیرانی - حامد پیری
طبیب اصفهانی – رباعی شماره ۱۸ دردا که بت ستیزه کاری دارم وز غمزه ی او جان فگاری دارم مردم گویند روزگارت چون است می
طبیب اصفهانی – رباعی شماره ۱۳ تا از تو ز جور فلک افتادم دور یک دم دل خویش را ندیدم مسرور مشتاق توام چون به
طبیب اصفهانی – رباعی شماره ۱۴ گفتی که کی ام؟ گوشه نشینی که مپرس خو کرده به هجر نازنینی که مپرس می نوش به
طبیب اصفهانی – رباعی شماره ۸ هر کس به من سوخته خرمن سازد شرط است که با ناله و شیون سازد بر شاخ گلی که