احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را

صائب تبریزی- غزل شماره 632

 

احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را

گرفت خیل پری در میان سلیمان را

شکار هاله بوَد ماه و آن خط مشکین

به دامِ هاله کشید آفتاب تابان را

تن لطیف ترا عطر، خار پیرهن است

به بوی گل مگشا چاک آن گریبان را

مشو ز حال دل ای یار تازه خط غافل

که نیست جز دل ما شمعی این شبستان را

به حکمت از لب خود مهر خامشی بردار

به دست دیو مده خاتم سلیمان را

ز جان درین تن خاکی مجوی جوش نشاط

که در تنور، نفس سوخته است طوفان را

به ما حرارت دوزخ چه می تواند کرد؟

اگر ز ما نستانند چشم گریان را

ز حال راهروان غافلم، همین دانم

که هست توشه ز دل خضر این بیابان را

ز دود آه، لبِ تازه خطّ او صائب

سیاهْ خانه نشین کرد آب حیوان را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها