صائب تبریزی- غزل شماره 4258
از خط فروغ روی تو پنهان کجا شود؟
خامش چراغِ ماه به دامان کجا شود؟
از آبِ شور تشنه شود بیقرارتر
سیراب بوسه از لب جانان کجا شود؟
خلوت دعای جوشن حسن برهنه روست
دلگیر یوسف از چَه و زندان کجا شود؟
بر جوش عکس، خانۀ آیینه تنگ نیست
خُلق کریم تنگ ز مهمان کجا شود؟
طوطی به معنی سخن خود نمی رسد
هر کس سخنورست سخندان کجا شود؟
هرگز نمی شود سگ دیوانه پاسبان
نفسی که سرکش است بفرمان کجا شود؟
صیقل ز جوهر آینه را پاک می کند
مژگان حجاب دیدۀ حیران کجا شود؟
بال و پر تلاطم بحرست بادبان
دامن حریف دیدۀ گریان کجا شود؟
بخت سیاه، لازم طبع روان بود
ظلمت جدا ز چشمۀ حیوان کجا شود؟
موری که حکم اوست به روی زمین روان
قانع به روی دست سلیمان کجا شود؟
صائب ز خون مرده روانی مدار چشم
چون طبع شد فسرده، غزلخوان کجا شود؟