صائب تبریزی- غزل شماره 4217
اول ثنای عشق فصیحان ادا کنند
آری طعام را به نمک ابتدا کنند
نقش مراد طرح به اقبال می دهند
جمعی که تکیه گاه خود از بوریا کنند
ظاهر شود که خلق چه دارند در بساط
در کشوری که یوسف ما را بها کنند
زخم دهان شکوه نمایان نمی شود
مردم به قدر حاجت اگر اکتفا کنند
نتوان میان حسن و محبت دویی فکند
از هم چگونه شیر و شکر را جدا کنند؟
باشد بهْ از ملایمت مردم خسیس
اهل کرم درشتی اگر با گدا کنند
عالم حریف دشمنی ما نمی شود
ما را اگر به بیکسی ما رها کنند
صائب جماعتی که به معنی رسیده اند
تسخیر دل به یک سخن آشنا کنند