عاشق حذر ز دیدۀ اختر نمی کند

صائب تبریزی- غزل شماره 4207

عاشق حذر ز دیدۀ اختر نمی کند

از آتش احتراز سمندر نمی کند

عارف ز شاهدان مجازست بی نیاز

دریاکش التفات به ساغر نمی کند

نتوان فریفت تشنۀ دیدار را به آب

عاشق نظر به چشمۀ کوثر نمی کند

داغی که هست در جگر قدردان عشق

با آفتاب و ماه برابر نمی کند

نقصان کمال می شود از کیمیای خُلق

خامی خلل به قیمت عنبر نمی کند

چون تیرگی نمی رود از داغ لاله زار؟

دل را سیاه اگر می احمر نمی کند

آن را که همچو برق بود تیغ آتشین

اندیشه از سیاهی لشکر نمی کند

با یک دل این فغان که من زار می کنم

با صد دل شکسته صنوبر نمی کند

در کندن بنای گرانسنگ ظالمان

سیلاب کار یک مژۀ تر نمی کند

بر سنگ، آبگینۀ خود تا نمی زند

لب تر ز آب خضر سکندر نمی کند

از آه، روشنایی دل بیش می شود

اندیشه این چراغ ز صرصر نمی کند

سخت است پاک ساختن دل ز آرزو

صیقل علاج ریشۀ جوهر نمی کند

صائب به روی هر که در دل گشوده شد

چشم امید حلقۀ هر در نمی کند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها