زاهد هوای عالم بالا نمی کند

صائب تبریزی- غزل شماره 4206

زاهد هوای عالم بالا نمی کند

این رود خشک روی به دریا نمی کند

آسوده است زاهد خشک از فشار عشق

شهباز قصد سینۀ صحرا نمی کند

در رستخیز رو به قفا حشر می شود

اینجا کسی که پشت به دنیا نمی کند

نتوان به کوهِ غم دل ما را شکست داد

از فیل مست کعبه محابا نمی کند

اینجا اگر به دانه نبندی دهان مور

در زیر خاک با تو مدارا نمی کند

بیهوده دست بر دل ما می نهد طبیب

لنگر علاج شورش دریا نمی کند

درد سخن همان به سخن می شود علاج

این درد را مسیح مداوا نمی کند

مریم به رشته ای که بتابد ز مهر خویش

از آسمان شکار مسیحا نمی کند

در سایۀ حمایت عشق است جان ما

ما را زبون خود غم دنیا نمی کند

جز ناخن شکسته و آه جگرخراش

از کار ما گره دگری وا نمی کند

صائب غبار سینۀ مشکل پسند ماست

داغی که کار دیدۀ بینا نمی کند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها