هر بلبلی که زمزمه بنیاد می‌کند

صائب تبریزی- غزل شماره 4179

هر بلبلی که زمزمه بنیاد می‌کند

اول مرا به برگ گلی یاد می‌کند

از درد رو متاب که یک قطره خون گرم

در دل هزار میکده ایجاد می‌کند

آهی که زیر لب شکند دردمند عشق

در سینه کار تیشهٔ فولاد می‌کند

این ظلم دیگرست که عاشق شکار من

چون مرغ پر شکسته شد آزاد می‌کند

در نافِ حسنِ سعی، شود مشک عاقبت

خونی که صید در دل صیاد می‌کند

دیوان عاشقان به قیامت نمی‌کشد

ایام خط تلافی بیداد می‌کند

عاجز چو سبزۀ ته سنگ است در دلت

آهم که ریشه در دل فولاد می‌کند

خواهد ثواب بت‌شکنان یافت روز حشر

هرکس که در شکست من امداد می‌کند

رنگی که از خزان خجالت شکسته شد

بر چهره کار سیلی استاد می‌کند

پیوسته سرخ رو بود از پاک گوهری

هرکس که چون شراب دلی شاد می‌کند

از پیچ و تاب اهل سخن صائب آگه است

چون سرو هرکه مصرعی ایجاد می‌کند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها